نقد و بررسی بازی Amnesia: Rebirth و ویژگی های جدید آن

در سال 2010 ، توسعه دهنده Frictional Games با بازی Amnesia: The Dark Descent لحظه بازی های ترسناک مستقل رایانه های شخصی را به نمایش گذاشت.
سازندگان بازی با تمرکز زیاد بر داستان ، ترس از آن را از طریق شدت جو و تأکید بر ناتوانی ایجاد کرده اند.
به نظر میرسد Frictional رویکرد خاص خود را نسبت به ترس کاملاً اصلاح کرده است.
شما در دنیایی مرگبار و خفه کننده گیر افتاده اید و با محدودیت های شخصیت و حتی برداشت های او مبارزه میکنید.
Rebirth بهترین بازی Frictional تاکنون است ، که با یک داستان عمیق و مرموز پیوند داشته است.
Amnesia: Rebirth روش خاصی از Frictional را برای داستان و ترسناک ادامه میدهد، که بر جلوگیری از درگیری، مخفی شدن و تسلط بر ترس خود شخصیت شما تأکید دارد.
این بازی همچنین به داستان گفته شده در The Dark Descent میافزاید ، اگرچه برای دنبال کردن این روایت از این بازی نیازی نیست که آن بازی را به خوبی بشناسید.
در این بازی شما نقش Tasi Trianon ، یک زن فرانسوی را بازی میکنید که در سال 1937 به یک استخراج معدن به الجزایر پیوسته است.
در لحظات آغازین بازی ، هواپیمای اعزامی برخی اتفاقات خاص را تجربه میکند که باعث سقوط آن در صحرا میشود.
Tasi کمی بعد از آن بیدار میشود ، تنها در هواپیما ، با چند خاطره از آنچه اتفاق افتاده است.
همانطور که به جستجوی بازماندگان میرود، متوجه میشود که دستبند عجیبی که با پوشیدن آن از خواب بیدار میشود میتواند پورتال هایی را به دنیای موازی تاریک و ویران باز کند.
Tasi به جستجوی دوستانش در غارها و تونل ها میپردازد و داستان اغلب او را به سمت تلاش برای پیدا کردن راه پیشرفت سوق میدهد.
Rebirth مکانیک اصلی بازی را از طریق The Dark Descent برمیگرداند ، و واقعاً همه بازی های Frictional در مجموعه ایده های مشابهی کار میکنند.
شما مسیر بازماندگان را ردیابی میکنید ، یادداشت جمع میکنید و سرنخ هایی را درباره آنچه اتفاق افتاده کشف میکنید.
همانطور که در غارها جستجو میکنید ، به سرعت در تاریکی فرو میروید و مانند فیلم The Dark Descent، تاریکی ترس Tasi را افزایش میدهد و تأثیرات محسوسی بر روان او می گذارد.
شما با از دست دادن عقل و خردی روبرو نیستید که نحوه درک جهان را مانند آن بازی تغییر میدهد.
در عوض ، ترس روز افزون Tasi باعث ظهور مجدد لاله های سیاه و شروع به تپیدن قلب او میشود.
اگر خیلی ترسیده باشد ، سیاهی کاملاً بر او غلبه میکند و باعث میشود خودش را از دست بدهد و جای دیگری بیدار شود و هیچ خاطره ای از نحوه رسیدن به آنجا ندارد.
تاریکی بر ترس Tasi به عنوان یک مکانیزم تأثیر میگذارد، در حالی که بیشتر شما را با ترس و وحشت بازی روبرو می کند.
هرچه Tasi بیشتر میترسد، حواس او نیز کمتر قابل اعتماد است.
با ایجاد وحشت بیشتر ، چشمک های ترسناک را در سراسر صفحه مشاهده خواهید کرد و Rebirth با طراحی صدا که بر طبیعت پژواک و ظالمانه مکان هایی که در آنها کار می کنید تأکید می کند، ناتوانی شما در دیدن چیزهای اطراف را بازی میکند.
همانطور که در بازی های گذشته، این بازی به منظور تشدید ترس شما از طریق مخلوط شدن در درک شما عمل میکند زیرا قهرمان داستان میبیند که چیزهای خزنده بیشتر و بیشتر وسیله ای موثر برای ترساندن است.
همانطور که چیزهای شبح وار یا خطرناکی در حال تبدیل شدن هستند ، تصاویر شروع به چشمک زدن در بینایی شما میکنند تا ترسهای پرشی ایجاد کنند.
اضافه شدن صدا و حرکت در محیط پیرامونی اعتماد به حواس ها را سخت تر میکند.
شما دائماً چیزهایی را میشنوید که ممکن است درست در خارج از دید شما کمین کرده باشند، و تولد دوباره روی شما تأثیر میگذارد.
تشخیص این که این چیزها توهم است ، سر و صدای محیط یا خطرات واقعی است که در تاریکی منتظر هستند ، بر شما تأثیر می گذارد.