نقد و بررسی بازی Watch Dogs: Legion و تاریخ بهروزرسانی

در Watch Dogs: Legion پیام قدرتمند آن در مورد ایجاد وحدت و عدالت هنوز در یک بازی میدرخشد که دوباره به همان اندازه پوچ و بیتأثیر است.
بازی Watch Dogs: Legion پنجشنبه، 8 آبان(29 اکتبر) منتشر میشود.
در حالی که ما این بازی را در رایانه شخصی(PC) بررسی کردیم، سایر رسانه های پخش کننده نسخه Xbox One در Xbox One X با مشکلات گرمایشی مواجه شده اند.
Ubisoft میگوید که قصد دارد برای حل این موضوع در 9 آبان(30 اکتبر) یک به روزرسانی برای بازی منتشر کند.
Watch Dogs: Legion پایه ها و ایده های پیشینیان خود را میگیرد و به صورت تصاعدی گسترش مییابد.
تصور اصلی از لژیون در ضرب المثل قدیمی انگلیسی “قدرت در اعداد” است که در بازی به شما اجازه میدهد تقریباً به هر شخصیتی که برخورد میکنید، استخدام و از طریق آن بازی کنید.
این موضع نهایی برای مبارزه با سیستم یک تغییر قابل توجه برای حق رای دادن است و با بهبود هک و گیم پلی مهندسی اجتماعی تقویت میشود.
رویکرد لژیون گرچه قابل تحسین است، اما موارد ناخواسته ای دارد که پیام قدرتمند اتحاد آن را در مواقع نامناسب متزلزل میکند.
لژیون در آینده ای نزدیک و از نظر فنی پیشرفته تر در لندن قرار دارد.
گروه دیرپای هکرهای DedSec برای تعدادی بمب گذاری در شهر طراحی شده است و اعضای آن به عنوان تروریست شناخته میشوند.
اما همه اینها توسط گروه هکرهای رقیب مرموز معروف به Zero Day مهندسی شده است.
در لندن و شهروندانش به دلیل بمب گذاری و به دلیل اشغال لندن توسط یک گروه نظامی خصوصی به نام Albion هرج و مرج به وجود آمده است.
همچنین شرکت های نظامی از خلا قدرت استفاده میکنند، جامعه به طور موثر در معرض دست اندازی به فاشیسم و خفقان سرمایه داری قرار میگیرد.
با کشته یا مفقود شدن بسیاری از عوامل اصلی، DedSec London از ابتدا با تأمین منابع جدید اعضای جدید متشکل از شهروندان همفکر و مایل به آزادسازی شهر ، از ابتدا شروع میکنند.
Legion به طور موثری عصبانیت و سرگردانی ذاتی را از دیدن کشور خود که به آرامی در هرج و مرج سقوط میکند را به تصویر میکشد.
داستان اصلی به مباحث مربوط به ملی گرایی، بیگانه ستیزی و اینکه کدام طبقه از افراد باید کنترل جامعه را در دست داشته باشند، میپردازد.
گاهی اوقات دیدن اینکه چگونه زندگی واقعی به داستان لژیون نفوذ میکند ، بسیار دلهره آور میشود، خصوصاً وقتی که صحبت از رفتار غیرانسانی با مهاجران است.
داستان اصلی Legion از لحاظ موضوعی سنگین است و مانند ترکیبی از Black Mirror و Mr. Robot احساس میشود.
که با مضامین پیرامون ملی گرایی، سرمایه داری، طبقه گرایی و البته پلیس روبرو است.
اگرچه این عمل ها تا حدودی پراکنده است، اما لحظاتی که بازی برای روشن کردن این مسائل فراگیر انتخاب میکند، میتواند هشدار دهنده باشد.
برجسته ترین مثال مربوط به حضور مهمان توسط خواننده رپ بریتانیایی استورمزی است که عملکردی فریبنده و قدرتمند در مقابل نژادپرستی سیستمی ارائه میدهد.
او روی صحنه میرود و مردم را با واقعیتی از دنیای لژیون روبرو میکند، و یک مشت قدرت برای خود بسته بندی میکند زیرا واقعیت های ما را منعکس میکند.
او می گوید: “من کسی هستم که آنها بیشتر از همه از آن میترسند.” “من یک سیاه پوست با پول هستم.”
آنچه در مورد Watch Dogs Legion باعث محبوبیتش میشود این است که ، همانطور که دنیای تیره و تار کارتونی مورد توجه قرار میگیرد، نادیده گرفتن موازات فوری با جامعه دنیای واقعی ما دشوار میشود.
مطمئناً بازی های Ubisoft اغلب از سیاست های دنیای واقعی به عنوان لباسی برای پوشیدن استفاده میکنند.
و این یک تلاش واقعی است که حداقل میتوان مشکلاتی را که از آن استفاده میکند به عنوان محیط روایی شناسایی کرد و حقایق سخت و سرد آنها را ارائه داد.
در گذشته، Ubisoft با استفاده از وقایع دنیای واقعی، سیاست ها و سایر موضوعات داغ برای پس زمینه بازی های خود، تاریخچه تأسف برانگیزی را از دست داده است.
با این حال ، Watch Dogs: Legion کارهای زیادی برای مقابله با موضوعاتی مانند فاشیسم، نابرابری و این ایده که فن آوری جدید ترس و نفرت قدیمی را برملا و تقویت میکند را انجام می دهد.
لژیون نه تنها یک کار مثر در نشان دادن تحقق شر در برابر دید ساده، بلکه در یک دید خوش بینانه تر، نشان میدهد که چگونه شهروندان برای غلبه بر ظلم به فرهنگ لندن و یکدیگر نگاه میکنند.
خوبی های بازی:
- پیام ضد فاشیست و امیدوارکننده قدرتمند درباره وحدت و استقامت در برابر مشکلات.
- گیم پلی هک و استخدام خارق العاده که به انعطاف پذیری و کنجکاوی پاداش میدهد.
- عوامل سرگرم کننده ای که برخی از تسکین های کمیک مورد نیاز را ارائه میدهند، اما همچنین شخصیت های جالب بازی در دنیای آزاد را ایجاد میکنند.
- لندن به خوبی درک شده که صحنه ای متنوع از فرهنگ و هنر را به نمایش میگذارد.
بدی های بازی:
- ساختار کلی بازی میتواند تا حدودی متناقض باشد، که برای برجسته سازی داستان اصلی و احساس فوریت کافی نیست.
- مأموریت ها و شخصیت های تکراری که اغلب شما را وادار میکنند مکان ها و اهداف را به طور مکرر مرور کنید.